[ad_1]
سایت هات بت
hotbet سایت
site hot bet
سایت هات بت 90
سایت hotbet90
یک مرد اوکراینی مدعی شده است که در جریان اشغال روستای خود توسط روسیه، او را بسته، کتک زده و با بار الکتریکی شوکه کرده است.
اما به جای اینکه سربازان روسی مستقیماً از او سوء استفاده کنند، آندری ماتیاژ، 46 ساله، ادعا کرد که این پلیس محلی اوکراینی بودند که وفاداری خود را تغییر دادند.
او در خانه خود در ولوخیوکا که حدود چهار مایلی از مرز اوکراین با روسیه فاصله دارد، گفت: “یک نفر مرا شکنجه کرد.”
آنها قبل از تهاجم در نیروی پلیس بودند و سپس به طرف روسیه روی آوردند.»
اوکراین نیروهای روسیه را به استفاده از شکنجه در مناطق تحت کنترل خود متهم کرد و گفت که بیش از 10 اتاق شکنجه در بخش های تازه آزاد شده منطقه خارکف در شمال شرق کشور پیدا شده است.
اما ادعاهای آقای ماتیاژ به نشان دادن یک چالش اضافی کمک می کند.
مقامات نه تنها باید در مورد جنایات جنگی مشکوک مهاجمان روسی، از جمله شکنجه، قتل و تجاوز جنسی، تحقیق کنند، بلکه باید نسبت به همدستان اوکراینی نیز هوشیار باشند.
طی دو هفته گذشته، ارتش اوکراین شهرها و روستاها را تا مرز روسیه بازپس گرفته است، از جمله تعدادی از گذرگاه ها.
بیشتر بخوانید:
به گفته این مقام، کودکان در میان 146 جسد در گور دسته جمعی در ایزیوم هستند
پروفسور مایکل کلارک: روسیه پس از حمله غافلگیرانه اوکراین موضع جدیدی اتخاذ می کند
اما آنها هنوز نتوانستهاند صلح را تضمین کنند، زیرا خطر گلوله باران روسیه در یکی از گذرگاههای مرزی آنقدر بزرگ در روز یکشنبه تلقی میشود که به اسکای نیوز گفته شد که بازدید از آن بسیار خطرناک است.
با این حال، ما توانستیم زمانی را با آقای ماتیاژ در دهکدهاش در پایین جاده بگذرانیم، که توسط مزارع و تپههایی احاطه شده بود که لبه این بخش از اوکراین و ورودی روسیه را در بر میگرفت.
مرد لاغر با لبخندی مهربان با همسر و دو پسر از سه پسرشان 16 و 11 ساله زندگی می کند. پسر بزرگ آنها 29 ساله که همنام پدرش است، به عنوان بخشی از نیروی دفاع ارضی اوکراین در ارتش است.
“من شادی و درد را همزمان احساس کردم”
آندری ماتیاژ جونیور ما را به بازدید از خانه محقر و یک طبقه برد. تنها چند روز پس از آن بود که او برای اولین بار توانست به دنبال عقب نشینی روسیه، برای در آغوش گرفتن والدینش برگردد.
سعی کردند آن لحظه را توصیف کنند.
«درونم وارونه شد [with joy]مادرش، لیوبوف، 46 ساله، گفت.
پسر او که یک سرباز است، گفت: “من همزمان احساس شادی و درد داشتم. شما نمی توانید این احساسات را درک کنید. توصیف آن خیلی سخت است.”
30 دقیقه می لرزیدم
والدین با توجه به نزدیکی روستایشان به مرز، برای تهاجم تمام عیار روسیه در 24 فوریه، یک صندلی خط مقدم داشتند.
مادر میگوید: «جتها، هلیکوپترها را دیدم که آنقدر پایین پرواز میکردند که بین حیاطها پرواز میکردند.
من به مدت 30 دقیقه می لرزیدم. کوچکترین فرزندم در هیستریک بود.
آنها گفتند که سربازان روسی در نزدیکترین شهر، ووفچانسک، مسئولیت را بر عهده گرفتند، در حالی که افرادی که مسئول این روستاها بودند، از بخشهایی از مناطق دونتسک و لوهانسک اوکراین بودند که از زمان اولین حمله مسکو در سال 2014 تحت کنترل روسیه بودند.
پاسپورت های روسی
این زوج گفتند که به ساکنان روستایشان پاسپورت روسی داده شد.
لیوبوف گفت: «ما قبول نکردیم، اما اکثریت غیرنظامیان گذرنامه گرفتند. “من معتقدم که آنها این کار را به دلیل ترس انجام دادند.”
این زوج همچنین مدعی شدند که سربازان روسی و افراد نیابتی آنها از املاک در منطقه سرقت می کنند.
این به فضای بی اعتمادی و سوء استفاده افزود که تنها دو روز قبل از اینکه حمله متقابل اوکراین در اوایل ماه جاری به منطقه آنها برسد، خانواده را به شدت تحت تاثیر قرار داد.
“کبودی داشتم”
پدر گفت که به او گفته شد که در ساختمانی در پشت ساختمان دادگاه در شهر محلی حاضر شود.
او گفت که پنج نفر که تحت اشغال روسیه کار می کردند، از جمله یکی از بستگان دور دست داشتند.
او گفت: “من را به طبقه دوم بردند. سه یا چهار ضربه به صورتم خوردند.”
سپس دستهایم را از پشت بستند، کفشها و جورابهایم را درآوردند، یک کابل فلزی به انگشت کوچک دستهایم و پایم وصل کردند. مرا دراز کشیدند و شروع کردند به برقزدنم».
او گفت که او نیز چشم بسته است.
در یک نقطه، نوع دیگری از شارژ روی پای او استفاده شد – او هنوز آثاری روی یک ران دارد.
آقای Matiazh Sr گفت: “مویرگ های چشمم فرو ریخت و چشمانم قرمز شد. کبودی داشتم. حتی وقتی بعد از برق به صورتم زدند چیزی احساس نکردم.”
برای اشتراک در Sky News Daily در هر کجا که پادکست های خود را دریافت می کنید، کلیک کنید
“می دانستم سربازان ما می آیند”
او گفت که در مورد یک سرقت محلی که هیچ ارتباطی با آن نداشته است مورد بازجویی قرار گرفته است.
دو ساعت ادامه داشت، قبل از اینکه به او گفته شود آزاد میشود، اما باید ظرف چند روز با اطلاعات برمیگشت – تهدیدی که پدر به این معنی بود که باید یک خبرچین شود یا با شکنجههای بیشتری روبرو شود.
در بازگشت به خانه، او و همسرش درباره تلاش برای فرار صحبت کردند اما آنها پول کافی نداشتند.
او گفت: “تصمیم گرفتم جایی در بوته ها، خانه های متروکه پنهان شوم و منتظر سربازانمان باشم. می دانستم که سربازان ما می آیند.”
او معتقد است که ضد حمله ای که بعد از آن انجام شد جان او را نجات داد.
پسر بزرگش گفت: همه پلیس های بد به روسیه فرار کردند.
آندری جونیور در پاسخ به این سوال که پس از شنیدن روایت پدرش از شکنجه و شرایط روستا در دوران اشغال چه احساسی داشته است، گفت: وحشتناک و وحشتناک.
او با اشاره به اینکه تعدادی از همکلاسی هایش به پلیس پیوسته بودند و می دانستند که او یک سرباز است، تعجب کرد که آیا ارتباطش با ارتش ممکن است دلیلی برای هدف قرار گرفتن پدرش باشد.
او گفت: “من کسی را متهم نمیکنم، جز اینکه کسی به من خیانت کرده است.”
hotbet
hot bet
هات بت
hotbet 90
site hotbet
[ad_2]